دیالوگ های قشنگه برنامه کلاه قرمزی
نوشته شده به وسیله ی رهرو در تاریخ 92/3/2:: 9:12 صبح
آقــوی همساده:
ما رفتیم محضر ماشینو به نام خودمون کنیم.....
یهو نفهمیدیم چی شد اون وسط از یکی طلاق گرفتیم!
...
ما که اصلا زن نداشتیم...
الان 5 ساله دارم مهریه میدم...
نمیدونم به کی....
ینی داغونمااااا له لهم......
...
فامیل دور : آقای مجری ، من با زوری که در این خر می بینم، افق های روشنی در برابر خودم می بینم.....!
دختر همسایه ی آقای مجری اینا وسط داداگاه : دست و جیغ و هورراااااا..!!
یهو همه به غیر از فامیل : هوررررراااا....
فامیل دور وسط دست و جیغ و هورا : اعتراض دارم آقای قاضی!!
پسر عمه زا(قاضی) : یه بار دیگه وسط دست و جیغ و هورا اعتراض کنی محکومت میکنماا...!!
:))))))))))))))))))
آقای مجری در حال پاره کردن دفتر مشق کلاه قرمزی چون خودش ننوشته بود . . .
آقای مجری: الان این رو پاره میکنم تا خودت مشقاتو بنویسی.
فامیل دور: نه، عجب گیری افتادیما، 3 ساعت به این گاو فهموندیم که نباید پاره کنه و بخوره، حالا باید به شما بفهمونیم . . .
:))
آقای مجری: جیگر کار تو بود ؟؟؟
جیگر: من نمیگم دست نزدم زدم اما کم زدم
آقای مجری : فامیل دور بازی رو چطور دیدید؟
فامیل دور: با چشمام دیدم .....!!!
یکی از قشنگترین دیالوگ ها به نظر من اونجا بود که فامیل دور میخواست اختراعاش رو به آقای مجری معرفی کنه،
فامیل دور: آقای مجری شما یکی داشتین توی فامیلتون مخترع بود ،اسمش بهرام بود؟
آقای مجری: بله بهرام بود چطور؟
فامیل دور: بهرام که گور میگرفتی همه عمر،دیدی که چگونه دور بهرام گرفت؟؟؟
(منظورش این بود که اختراع من از بهرامتون بهتره)
ببعی : make a word with A
مهمان: a apple
ببعی : no . A kaho
مهمان : کاهو فارسیه که
ببعی : no it is international word
بعد از بازی گل کوچیک
پسر عمه زا : من یه سوال دارم چرا وقتی ما گل می زدیم اقای فامیله دور میخند؟
پسرعمه زا در تست بازیگری وقتی میخواست خبر دزدیده شدن ماشین رامبد جوان رو یه جوری بده که بیهوش نشه :
پسر عمه زا : دو تا خبر دارم ؛ یه خبر خوب ، یه خبر بد. اول کدوم رو بگم ؟
رامبد جوان : خبر خوب.
پسر عمه زا : ماشینت رو دزد برد !
رامبد جوان : ای وای...! حالا خبر بد چیه ؟
پسر عمه زا : بابات هم توش بود..!!
:)))))))))))))))))))))))))))
ادامه دیالوگ ها ، در ادامه مطلب
کلمات کلیدی :